زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام خروج از کربلا
میـان نـالـۀ خود مـیبـرم نـوای تو را که خطبه خطبه شوم شرح،ماجرای تو را تـمام بـار به دوش من است میبـیـنی که میکشم به سرِ شانه کربلای تو را من و تـمامیِ این قـافـله قـسم خـوردیم بـه انـتـهـا بـرســانـیـم ابــتـدای تـو را بخواب میبـرم از کـربلا، خـداحـافـظ میان حنجرهام صوت مرتضای تو را زمانِ بردنِ هشتاد و چار ناموس است بگو به میرِ حـرم کردهام هوای تو را به دست بـسـتهام و بیرکـاب میبـیـنم کنون چه داغ گرانی گرفـته جای تو را سر تو را که به خورجین خویش خولی برد بگـو چکـار کـنم این تَنِ رهـای تو را مسیر کوفه که از خون حنجرت پیداست گـرفـتـهانـد در این راه رد پـایِ تو را حـرامـیـان نـشـنـیـدنـد، هـای هایِ مرا مـرا زدنـد بـبـیـنـنـد، هـای هـای تو را گـمـان کـنم که نـدارند هیچ کـارِ دگـر که میزنند شب و روز بچههای تو را بـنی اسد پس از این از دهات میآرند حصیرِ خانهشان نه، که بوریای تو را |